یه مردی با برادرش تلفنی صحبت می کرد
میگه از بس تو مدت قرنطینه ظرف شستم ،جارو کردم، آشپزی کردم، لباس شستم ....اون روز زنگ خونه رو زدند یه ساعت دنبال چادر میگشتم تا در و باز کنم
یه مردی با برادرش تلفنی صحبت می کرد
میگه از بس تو مدت قرنطینه ظرف شستم ،جارو کردم، آشپزی کردم، لباس شستم ....اون روز زنگ خونه رو زدند یه ساعت دنبال چادر میگشتم تا در و باز کنم